سفر به سنپترزبورگ برای ایرانیها سفری تاریخی است. از زمانی که مرزهای دنیای مدرن شروع کردند به خودنمایی و ایرانیانی پیداشدند که برای کشف جهان تازه به آن سوی مرزها بروند، ایرانیها مهمان سنپترزبورگ بودهاند. سفرنامههای قاجاری، اولین جهانگردان ایرانی، هزاران سطر درباره این شهر توصیف و روایت دارد. پایتخت سنتی تزارها برای شاهان قاجار حتماً پر از الگو و نماد بوده است. بازدید از موزهها، شرکت در رویدادهای مختلف و حضور در عمارتهای باشکوهی که پترکبیر در پترزبورگ بنیان نهاد، همه و همه برای اولین ایرانیهای پیش قراول کشف دنیای جدید جذاب و دیدنی بوده است، تا جاییکه حتی سبک چای خوردن روسها چشم شاهِ شهید را میگیرد و مینویسد: «چای اینجاها تفصیل دارد که باید انشالله در طهران هم همین طور قرار چای خوردن را داد – چای را توی قوری میریزند و فوراً آبجوش روی او میریزندِ، نمیگذارند دم بکشد. با یک قوری هم آب جوش و دو فنجان خالی و قندان قند در یک سینی گذارده، برای آدم میآورند که به هرطور دلش میخواهد بخورد – بسیار خوب جوری است و سنت چای خوردن همین است».
شهر موزهها
از قبل هم که در اینترنت گشتیم و بعد هم که درباره پترزبورگ خواندم، نکته مهم درباره این شهر شمار زیاد موزههایش بود. از موزه آرمیتاژ تا کاخ موزههای دیدنیاش تا موزههای مدرن و تازهسازی که ایدههای جدیدی را نمایندگی میکردند. شهر با موزههایش شناخته میشود. موزهها هم نماینده ادوار تاریخی شهر هستند و هم نشانی از پویایی درونی شهر. موزه ماکت یکی از این نمونههاست که ماکتی عظیم از کل شهر را ساختهاند و برای تماشا گذاشتهاند. یا موزه هنرهای معاصر اِرارتا که مجموعهای کمنظیر از هنرمدرن روسیه را گرد هم آورده است.
پترکبیر برای ساختن سنپترزبورگ اشراف و صاحب منصبان روس را مجبور کرد هرکدام کاخی در این شهر تازه بسازند. ده سال طول کشید تا ۳۵هزار ساختمان کوچک و بزرگ ساخته شود و این شهر شکل بگیرد. حالا در سیصد سالگی این فرمان، شهر با دهها کاخ موزه زیبا و دیدنی و دهها کلیسای عظیم و باشکوه میزبان گردشگرانی است که حیرتزده در شهر سرمیچرخانند و برای صفحات اینستاگرام «استوری» میگیرند.
جاذبه دیگر شهر پلهای آن هستند. پیچ و تاپ نیوا در دل شهر باعث شده تا پلهای بزرگی برای رفت و آمد ماشینها بسازند. اما این پلها ۴ ساعت در میانههای شب (که البته در همه سال این شبها خاموش نیستند و ماههای زیادی هم روشن هستند) بالا میروند تا کشتیهای باری از نیوا عبور کنند و به خلیج بروند. همین سنت هرشبی برای مردم شهر و گردشگران یکی از سرگرمیهای دیدنی و جذاب شده است. به زبان خودمان جلوهای از «زیست شبانه» و موسیقی خیابانی در کنار این پلها هرشب تکرار میشود. پلها بالا میروند مردم عکس و فیلم میگیرند و نوازندگان دورهگرد میخوانند و مینوازند و شبهای گاه تاریک و گاه روشن سنپترزبورگ را خاطرهانگیز میکنند.
میراثدار تاریخ روسیه
ردپای دورههای مختلف تاریخ روسیه در سن پترزبورگ قابل ردیابی است. ساختمانهای اطراف شهر تا ۷۰۰ سال و بخش اصلی شهر ۳۰۰ سال قدمت دارد. خیابان اصلی پترزبورگ، خیابان نِوسْکی و مسیرهای دیگر اصلی و توریستی شهر از ساختمانهایی سه تا پنجطبقه در کنار هم و یک دست تشکیل شده. انبوهی از کافهها و رستورانها و فروشگاه برندهای مشهور و فروشگاههای دیگر که روزمرهفروشی هستند در نوسکی خودنمایی میکنند. نوسکی محل تجلی روح سرکش پترزبورگ است. همانجایی که قرار است درونمایه شهر را پنهان کند. پترکبیر برای ساختمانها و نسبت آنها با عرض خیابانها برنامه و قانون داشت. نمای اصلی شهر باید نمادی از روسیه مدرن میبود اما ظاهراً هیچگاه برای ساختمانهای پشتی قانونی وجود نداشت و آنطور که مارشال برمن در «معمای مدرنیته» روایت میکند پشت ظاهر مجلل شهر زاغههایی شکل گرفت که شاید تصویر دقیقتری از شهر را نشان میدادند.
پترزبورگ قطعا در میراث ادبی روسیه شهر مهمی است. ادبیان برجستهای در این شهر زیستند یا درباره این شهر نوشتند. خیابان نوسکی و رود میانه شهر «نیوا» حضوری پررنگ در نوشتهها و شعرهای نسل طلایی ادبیات روسیه دارند. قصههای شهر در کتابها آمدهاند. بیرون از قصهها در تاریخ روسیه هم پترزبورگ محور تحولاتی اثرگذار است. هرچند نیکلای اول بعدها برخلاف پترکبیر تلاش کرد تا پنجره پترزبورگ رو به اروپا را ببنند اما این شهر پر از رؤیا خود را باز یافت و روزهای تلخ نیکلای اول را فراموش کرد. قویتر به پا خواست. اکتبر ۱۹۰۵ شورای کارگران پترزبورگ به پا خواسته بودند که نیکلای اول هزارنفرشان را کشت و موضوع را جمع کرد اما هیمنه تزاریسم در روسیه فروپاشید و مقدمه انقلاب بعدی شد: اکتبر ۱۹۱۷ و تولد شوراها از دل پترزبورگ سرکشید. تاریخ روسیه ورق خورد و شوروی متولد شد.
این روزها در سنپترزبورگ که بگردید رستورانهایی را میبینید که بازمانده دوران شوروی هستند خانههای اشتراکی که دیگر به کار زندگی قرن بیست و یکمی روسها نمیآید و مثل خانههای قجری که این روزها در تهران کافه میشوند آنجا هم کافه و رستوران شدهاند. خانههای کمونی نماد دقیقی از چیزی که روسها پشت سرگذاشتند و البته امروز مثل هرچیز دیگری در پترزبورگ این خانهها هم بخشی از کسب و کار شهرِ موزهها هستند.
البته روزهای سختتری را هم پترزبورگ به خود دیده است. بیش از ۸۰۰ روز محاصره توسط آلمانها و مقاومت این شهر و مقاومت روسیه و شکست آلمانها – در روزگاری که این شهر لنینگراد نام داشت - باعث شده تا خیابان منتهی به جادهای که آلمانها در آنجا متوقف شدند این روزها با نمادهایی از مقاومت و شهدای جنگ به یاد سپرده شود.
گمشده در ترجمه
پترزبورگ شهری است که از اساس تلاش شد تا شهری غیرروسی باشد. الگوی ساخت بناهای باشکوه آن از جاهای دیگر اروپا آمده و آنطور که روایت کردهاند در سالها تولد، این شهر به معنای واقعی یک جهانوطن بوده است. تابلوهای مغازهها به زبانهای اروپایی و شهر پر از مسافران و ساکنانی غیرروسی بوده است. انتقال پایتخت به این شهر و روح سرکش آن دربرابر مسکویی که نماد همیشگی روسیه بوده است از پترزبورگ شهری ساخته خاص و ویژه.
اما این روزها حال و هوای پترزبورگ مانند گذشته نیست. هرچند شهر میزبان ۸.۵ میلیون گردشگر در یکسال بوده است اما تابلوهای کمی به انگلیسی و یا زبانهای دیگر پیدا میکنید و اگر با خط سیریلیک آشنا نباشید کار سختی برای سوار شدن به مترو یا پیدا کردن جایی روی نقشه و حتی صحبت با رانندههای اوبر و یاندکس (اوبر روسیه) خواهید داشت. مردم هم به ندرت انگلیسی بلدند. حتی در هتلی که گردشگران خارجی داشت افراد محدودی انگلیسی صحبت میکردند و یا روزنامهای بینالمللی در شهر یافت نمیشد. به طرز عجیبی حتی بسیاری از بروشورها و کتابچههای راهنما هم به زبان روسی بودند. مسؤولین گردشگری شهر هم این نقد را پذیرفتند هرچند که تورلیدر ایرانی ما که سالهاست ساکن این شهر است با خنده میگفت اگر اینجوری نباشد شغل ما از دست میرود.
آرمیتاژ: یک نام و هزار عنوان
یک سرچ ساده در گوگل، نشان میدهد که آرمتیاژ را باید در جمع ۳-۴ موزه برتر دنیا دید. شهرهای محدودی در دنیا میتوانند از داشتن چنین گنجینه ارزشمندی بهرهمند باشند. به روایت کسانی که با حوصله آرمیتاژ را دیدهاند، تماشای دقیق همه آثار آن روزها زمان میبرد، همانطور که لوور نیز چنین است. به همین دلیل هم توریستها و مسافرانی که فرصت کمی دارند معمولا انتخاب میکنند و آثاری نامی و مشهور آرمیتاژ را در اولین نوبت میبینند. برای من این فرصت پیش آمد که گنجینه جواهرات و طلاهای آرمیتاژ را ببینم. آثاری یکتا و بینظیر که آینهای صنعت طلاسازی اروپا و جهان باستان را میتوان در آن دید.
بسیاری از سیاحان ایرانی که پترزبورگ و آرمیتاژ را دیدهاند در دورههای مختلف درباره آن نوشتهاند. با جزئیات بیشتر،ناصرالدینشاه قاجار درباره این موزه نوشته و جزئیات آن را شرح داده است. رد برخی تعریفهای سفرنامهنویسان ایرانی را میشد در آرمیتاژ دید. کمااینکه در این سفرنامهها از قصر پترهوف و تماشاخانههای پترزبورگ هم زیاد میشود خواند. ایدههایی که احتمالاً در تحولات دستوری و بالا به پایین دوره قاجاریه مؤثر بوده است.
کلیسا: از مذهب تا زندگی
پترزبورگ به اندازه هرچیز دیگر کلیساهایی با شکوه و دیدنی دارد. هویت این شهر با مسیحیت ارتدوکس کاملاً در پیوند است. درِ کلیساها به روی توریستها باز است اما اصرار زیادی هم دارند که آداب کلیسا رعایت شود و حضور گردشگران به زیارت و عبادت مؤمنان مسیحی خدشه وارد نکند. کلیساها معمولا با محرابهایی پر نقش و نگار و زرکوب و شمایلهایی متعدد از مسیح (ع) و روحانیون برجسته مسیحی در قرون گذشته پوشانده شده است.
بیرون کلیساها معمولا یکی دو عروس و داماد را مشغول عکس گرفتن و فیلمبرداری هستند. زیبایی بناها و سرسبزی و طراوت شهر، به خصوص در ماه پایانی تابستان، تصاویر زیبایی را رقم میزند که برای آلبوم عروسی حتماً زیبا هستند. مسؤولان کمیته گردشگری شهر هم به ما گفتند که روی سنپترزبورگ به عنوان شهری برای میزبانی عروس و دامادها مشغول کار هستند صدها کاخ به جای مانده از سالهای دور و کلیساهای شهر از آن فرصتی برای تبدیل شدن به یک برند متفاوت ساخته است: شهر عروس و دامادها.
شبهای روشن
اوایل تابستان، در بحبوحه شبهای روشن، گرانترین زمان برای سفر به پترزبورگ است. روزگاری که شهر برای ساعات کمی خاموش میشود و خورشید از آسمان دل نمیکند. در بسیاری آثار هنری و ادبی روسیه شبهای روشن پترزبورگ حضور دارند و حالا هم بخشی از جاذبههای این شهر هستند. شهری پر از رویا که ساعات بیشتری از هر شهر دیگر در طول سال روشن است و شاید برای همین هم بیشتر اتاقها پردههایی بسیار ضخیم دارند، چون رویا دیدن نیاز به روشنایی ندارد.
نظر شما